سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   

 

گمنام تا لحظه ظهور
 
دانشنامه عاشورا



سرباز گمنام امام زمان(عج)

پست الکترونیک
پروفایل مدیر وبلاگ

زمستان 1387
بهمن 1387
اردیبهشت 89
مرداد 89
شهریور 89
شهریور 90
مهر 90
آذر 90
» ()
زمستان 1387
بهمن 1387
اردیبهشت 89
مرداد 89
شهریور 89
شهریور 90
مهر 90
آذر 90

» سفرزیارتی.سیاحتی وهمیشگی آخرت
»
» سرلوحه برنامه های امام زمان(عج)
» نشانه های ظهور امام زمان چیست؟
 

بهشت ارغوان قصه‌ی ناتمام صدیقه پنج شنبه 90 دی 29
 

 

عنایت حضرت زهرا و پیروزی در عملیات

«خدیجه» ناگهان از جا برخاست. احساسی شگفت در جانش تراوید: احساسی سرشار از شادمانی و آرزو؛ همانندِ نوری در تاریکی...

با خود اندیشید: «این موج سبکبار شادی از کدام سو می آید؟» و هر چه اندیشید، به پاسخی روشن دست نیافت. اینک، چندی بود که هر چه پیرامون او می گذشت سراسر حُزن و اندوه بود و تلخی و نومیدی را ارمغان می آورد. او به چشم خود می دید که چگونه مردم «قریش» همسرش را می آزارند، به او ستم می کنند، به ریشخندش می گیرند... و دروغگویش می شمارند؛ او را که راستگویی امین بود.

لحظه ای با خود گفت: «شاید این، نشانه ی یک بارداری دیگر است؛ بارداری بهارانِ امّید و زندگی!» امّا چگونه؟ مگر پیش از این، «عبداللّه» و «قاسم» با پَرکشیدنی زود هنگام، او را در اندوهی ژرف رها نکرده بودند؟ و به راستی که این غم همانند زخمی همیشه تازه، بر جانش نشسته بود... ناگاه به خود آمد: نه! او امیدوار بود. در ژرفنای جان خود، امید را حس می کرد که همانند شکوفه ای بهاری، رو به شکفتن و بالندگی دارد.

این بارداری، امّا، چیز دیگری بود. احساس می کرد سبک شده است، گویی در آستانه ی پرواز است. آرامشی خاص در وجودش جریان داشت؛ همچون جوشیدن و جاری شدن چشمه ای زلال و خوشگوار... و این، با احساسی دیگر نیز درآمیخته بود: هاله ای از نور، به زلالی و نَرمی، پیرامون چهره اش در گردش بود... این بارداری نشانه ای دیگر هم داشت: جز خرمایِ تَر و انگور، دلش هوای چیز دیگری نداشت!

در این حال و هوا، خدیجه جامه ی بیرونی اش را به تن کرد. اینک همسرش انتظارش را می کشید؛ و نیز پسر عموی جوان همسرش که چون سایه ای هوادار و همراهش بود.

آن گاه، هر سه به سوی «کعبه» روان شدند؛ کعبه: قبله ی شوق دلها؛ سَرایی که «ابراهیم» برای خدای خویش ساخته بود.

اکنون کعبه سایه ساران گسترده‌اش را نثار زمین می کرد. سکوت، گرداگرد کعبه دامن گسترده بود. تنها، زمزمه ی دو مرد به گوش می رسید که کنار «زمزم» نشسته بودند. یکی از آن دو، ناگاه به درِ «صفا» خیره شد. منظره ای که می دید، برایش شگفت می نمود: مردی پدیدار شد که چهل تا پنجاه ساله به نظر می رسید، با بینی برآمده و چشمان درشت و سیاه. گویی ماه بود که بر زمین می خرامید. سوی راست او، نوجوانی همانند شیربچّه ای راه می سپرد؛ و از پی آن دو، زنی که گیسوان و اندامش را پوشانده بود.

آن سه به سوی «حجر أسود» رهسپار شدند و پس از لمس کردن و بوسیدن آن، هفت بار پیرامون کعبه طواف گزاردند. آن گاه مرد گوشه ای ایستاد. سپس نوجوان، سوی راستش و زن، از پی او ایستادند.

آن مرد سیه چشم آواز برآورد: «اللّه اکبر». از پی او، نوجوان و زن نیز ندا دادند: «اللّه اکبر». مرد، با آن چهره ی تابناک، به رکوع و سجده رفت؛ و زن و نوجوان نیز چنین کردند.

بر کناره ی زمزم، مرد تازه وارد زمزمه کرد:

- این، شیوه ای است که ما تا امروز چیزی درباره اش نشنیده ایم.

مردی از «بنی هاشم» که صدای او را می شنید، گفت:

- آن مرد، برادرزاده ی من، «محمّد» فرزند «عبدالله» است. آن زن، همسر اوست؛ و آن نوجوان، «علی» فرزند «ابوطالب». اکنون، در سراسر جهان، جز این سه تَن کسی نیست که خداوند را به این شیوه عبادت کند.

در همین حال، خشم بر چهره ی مردان پیرامون، سایه افکنده بود؛ مردانی که این گروه کوچک را زیر نظر داشتند تا آن گاه که کعبه را ترک گفتند و در ورایِ دیوارهای خانه ها نهان شدند.

خدیجه با چشمانی لبریز از مِهر به او نگریست و با صدایی آمیخته به پوزش گفت:

- من فرزندی دختر برایت آورده ام. و می دانم که پسر همانند دختر نیست. [به اقتباس از آل عمران/ 36: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَی ... وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالأُنثَی »] پیامبر، در حالی که این هدیه ی آسمانی را با محبّت در آغوش می فشرد، زیر لب زمزمه کرد: - إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ... او را فاطمه می نامم، تا خداوند از هر بدی و زشتی دورش دارد.

روزها و ماه ها از پیِ هم می گذرند و جنین هر لحظه بزرگ تر می شود. از چهره ی خدیجه نور می تَراود و هر دَم تابنده تر می گردد. درد زایمان آغاز گشته است.

در این هنگامه، در میان صخره های «حَرا»، محمد به مکّه می اندیشید؛ و به سرنوشت جهان و راهِ انسان. چهره اش پُر از اندوه بود، همگونِ آسمانی پوشیده از ابر. در اندیشه ی مردم خود، چنین اندوهگین بود. می خواست چشم آنان را به سوی نوری بگشاید که بر فراز این کوه، آن را یافته بود. امّا آنها، خود، راه را بر او بسته بودند. آنان عادت کرده بودند که همانند خفّاشان در تاریکی به سر بَرَند. از ملکوت آسمان ها روی برتافته، به پَستِ زمین فرو افتاده، و اکنون در میان عناصری از خاک و گل گم شده بودند.

این مردم از هیچ کاری باز نایستادند؛ آزارش دادند، به ریشخندش گرفتند، او را نکوهش کردند و گفتند: «محمّد جادوگری دروغگوست... و مردی است ناقص که از او نسلی به جا نمی ماند و با مرگش خاطره اش نیز خواهد مُرد، زیرا هیچ فرزندی ندارد.» با یادآوری این طعنه، احساس کرد که خنجری تیز بر قلبش نشسته است. محمّد همانند «نوح» و «ابراهیم» و «موسی» و «عیسی»، اندوهگینانه به مردم خود می اندیشید. در آن حال، چنان غرق این اندیشه بود که به آنچه پیرامونش می گذشت، توجّهی نداشت.

کوثر

ناگاه فضا از نور پوشیده شد. لایه ای شفّاف همچون مِه، گرداگرد او را فرا گرفت. سکوت، همه چیز را در خود فرو برد. هر صدایی خاموش و محو گشت. اکنون، محمّد تنها کلماتی را می شنید که در ژرفای جانش جاری می شدند، همچون نوری که در آبی آینه گون نفوذ می یابد؛ کلماتی ژرف و تأثیر گذار که از شنیدنشان آب دهانش خشکید و عرق از پیشانی اش سرازیر شد. کلمات، همانند دانه های پراکنده ی مروارید، ستاره آسا در عمق جانش تابیدن گرفتند:

- إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ  فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ  إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ . [سوره ی کوثر (108).] [ما تو را چشمه ی کوثر دادیم. پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. بدخواه تو، خود، بی تبار خواهد بود.] پیامبر، شادمان به خانه باز آمد. هنگامی که همسرش را دید، دریافت که او نیز شادمان است. خدیجه با چشمانی لبریز از مِهر به او نگریست و با صدایی آمیخته به پوزش گفت:

- من فرزندی دختر برایت آورده ام. و می دانم که پسر همانند دختر نیست. [به اقتباس از آل عمران/ 36: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَی ... وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالأُنثَی .».] پیامبر، در حالی که این هدیه ی آسمانی را با محبّت در آغوش می فشرد، زیر لب زمزمه کرد:

- إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ... او را فاطمه می نامم، تا خداوند از هر بدی و زشتی دورش دارد.

بدین سان، همچون مرواریدی در آغوش صدف، فاطمه پدیدار شد: با دهانی غنچه گون و لطیف؛ و با چشمانی گشاده همانند دو پنجره که رو به جهانی گسترده باز می شوند: جهانی سرشار از صفا و آرامش.


بهشت ارغوان قصه‌ی ناتمام صدیقه(س)؛ کمال السید

مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا


 

نظر

 
 
 
» پایگاه جامع عاشورا
» ابزار و قالب وبلاگ
» یا صاحب الزمان (عج)
» عاشق آسمونی
» عاشقان
» اگه باحالی بیاتو
» فرزانگان امیدوار
» عَشَقه
»
»
» قل هوالله احد
» PARSTIN ... MUSIC
» جاده های مه آلود
» هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
» ● بندیر ●
» لنگه کفش
» بچه مرشد!
» سکوت ابدی
» کلبه درویشی
» TOWER SIAH POOSH
»
» هم نفس
»
» آخرین روز دنیا
» هه هه هه.....
» KING OF BLACK
» جبهه وبلاگی غدیر
» یا علی مدد
» مهر بر لب زده
» اکبر پایندان
» کانون فرهنگی شهدای شهریار
» پژواک
» ****شهرستان بجنورد****
» مجله اینترنتی شهر طلائی
» آقاشیر
» بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
»
» سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
»
» امام مهدی (عج)
» سفیر دوستی
» تنهایی......!!!!!!
»
»
» تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
» ثریای کویر ایران
» .: شهر عشق :.
» تراوشات یک ذهن زیبا
» پیامنمای جامع
» پرنسس زیبایی
» بوی سیب BOUYE SIB
» عکس های عاشقانه
»
» ردِ پای خط خطی های من
»
» یادداشتهای فانوس
» انسان جاری
» *bad boy*
» واقعه
» روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
» صفیر چشم انداز ایران
»
» شبستان
» سربازی در مسیر
» برادران شهید هاشمی
»
» شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
» har an che az del barayad
» نور
» Dark Future
»
» عشق
» ترانه ی زندگیم (Loyal)
» توشه آخرت
»
» Manna
» السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
» مجموعه بیانات رهبر معظم
» سیاه مشق های میم.صاد
»
» عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
» اواز قطره
» محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
»
» یه دختره تنها
» حکیم دزفولی
» فروش نرم افزار آموزشی و راهنمای تحصیل و تست زن
» مردود
» شهید شلمچه
» گروه اینترنتی جرقه داتکو
» نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
» لنده، سلیمان شهرویی
»
» شاه تور
» Note Heart
» به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
» هر چی تو دوست داری
» گلی از بهشت
» پاتوق دخترها وپسرها
»
» این نیز بگذرد
» کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
» ژئوماتیک
» اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
» کیمیا
» اخراجیها
» نوری چایی_بیجار
» * روان شناسی ** ** psychology *
» بیان مبین
» هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
» سایه های خیال
» صاعقه
» مهربانی
» اصولی رایانه
» بادله گشت
» « عــــــفـــــــاف و حـــــجــــــاب »
» دل نوشته های یک دیلامی
» خیارج سرای من است
»
» کلبه ی عشق
» ایرانیان ایرانی
» توتویی
» خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
»
» چشم انتظار
» نبض شاه تور
» صل الله علی الباکین علی الحسین
» مجله اینترنتی
»
»
» پر شکسته
» زخم خورده
» تینا
» از فرش تا عرش
» خانه همدلان
» غلط غو لو ت
» مهدویت و انتظار
» عجیب ترین آدم .....
» برو بچه های ارزشی
» جامع ترین وبلاگ خبری
» Sea of Love
» گمنام
» فقط خدا
» مذهب عشق
» اس ام اس خنده دار . اس ام اس روز
» خـــــستــــــــــــه امـــــــــــــــــ
»
» مناجات با عشق
»
» از یک انسان
» ثانیه ها...
» موهیول
» دیدبان اینترنتی
» فقط من برای تو
» یادداشتهای روزانه رضا سروری
» مطالب جالب
» عشقی
» نوجوونی از خودتون
» شهد
» ME&YOU
» به تو می اندیشم ...
»
»
»
» ...افسانه نیست
» عا شقان وهواداران استقلال
» به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
» تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!!
»
» پری دریایی
» رد پای...
» به دلتنگی هام دست نزن
» چه زود دیر میشه
» جیگر نامه
» امیدزهرا omidezahra
» صبح دیگری در راه است ....
» * امام مبین *
» جوانان بیجار
» صدفم همیشه با من بمان
» سکوت شبانه
»
» سه ثانیه سکوت
»
» **قافله نت**
» جوک و خنده
» وباگی خالی از خنده
» دهاتی
» دکتر علی حاجی ستوده
» مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان
» محبت و عشق
» یه سایت با حال
»
» قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
»
»
» کشکول
» سیب گلاب
»
» fazestan
» آرمش در هیاهو
» حقیقت سبز
» عسل....
»
» حاج آقا مسئلةٌ
» بسیج مظهر وحدت ملی
» فریاد بی صدا
» هر چی بخوای
»
» عاشقانه
» حزب الله هم الغالبون
» سحر
» من وتنهاییهام
»
» JUST
» به نام خدایی که در این نزدیکیست
» مدیا پلیر
» آشنای غریب
» جوادقدرتی..خوش آمدید..javadghodrati..بفرماییدچایی..نظریادت نره..
» جاذبه
» یه دختر تنها
» از ایلجیما خوشگل تر؟؟؟
» هر روز به روزیم
» تنهایی من
» دیار غم
»
» کر مـــــا نـــــــــــــــــــشاه دو
» فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
»
» آخرین منجی
» خانه اطلاعات
» مریم جون !
» کلبه تنهایی
» دکتر علی حاجی ستوده
» ***تبلیغات اگاهی است *****
» RezaPishro
» تکنیک های تست زنی ، جزوات کنکور ، سوالات دبیرستان و پیش دانشگاهی
» آســــــمــونـــی بــاش
» حدائق ذات بهجة
» غلط غولوت
»
» باران
» ....ازاد....
»
» چرند و پرند
» ایــ عزیـــــز ـــــــران
» سوارکاری
»
» دنیای واقعی
»
» تبلیغ ِآگهی
» فروشگاه لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
» کتاب، مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغتنامه، شعر، داستان
» فروشگاه نرم افزارهای سیستم عامل، طراحی گراف
» فروشگاه فیلم، کارتون، بازیهای هیجانی، تی شرت
» فروشگاه استثنایی
» مرغ باغ ملکوتم
» موقتاً بدون نام
» برگی از دفتر زندگی
»
»
»
» سوز و گداز
»
»
» موج آزاد اندیشی اسلامی
»
» عاشق تنها
»
»
» تا ریشه هست، جوانه باید زد...
»
»
» تفریحات مجازی (همه چی)
» شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
»
» ..:: نـو ر و ز::..
»
»
»
»
»
»
»
»
»
» کتاب خور کوچک
» ESPERANCE2
» کالای بیستِ بیست در فروشگاه بیست وای بیست
» فروشگاه متفاوت
» MANIFESTER
» آخرین آهنگها Last Music
» یه آسمان ستاره
» عکس های توپ گلها همه آفتاب گردانند
» پرسش مهر . ...... چگونه خدمتگذار خوبی باشیم
» دهکده مجازی مشاوره و روان شناسی خانواده
» کانون هواداران پارک ساعی
» مدرسه راهنمایی شهید محمود آهنی امینه (توحید سابق)
» سرافراز
» فرزاد ملوس و پرنیاجون
» درباره ی رپ و دوست شدن با شما
» خونه ی دل
» دانلود سوالات کنکور دکتری
 
کل بازدید : 249267
بازدید امروز :40
بازدید دیروز : 40
تعداد کل پست ها : 172
» پیام‌رسان
» نقشه سایت
» اوقات شرعی

  RSS 2.0  

مرجع قالبها و ابزارهای مذهبی

By Ashoora.ir & Blog Skin