نگاهی کلّی به آیات علمی قرآن کریم
به طور کلّی می توان آیاتی را که به بُعد اعجاز علمی قرآن کریم ارتباط میگیرند، به دو نوع تقسیم کرد:
نوع اوّل: آیاتی اند که بشر قبل از اکتشافات علمی عصر حاضر، از آنها شناخت و آگاهی سطحی داشته است؛ هر چند که به تمام ابعاد و اعماق آن آشنا نبوده است.
نوع دوم: آیاتی اند که انسان عصر قدیم، مطلقاً از مفاهیم مطروحه در آنها هیچ شناخت و معرفتی نداشته است.
در ارتباط با نوع نخست از این آیات که قدیمیان از آن معرفت و شناخت جزئی داشته اند و این معرفت نسبت به شناختهای جدیدی که انسان امروز به فضل اختراعات جدید علمی از همان موضوعات کسب نموده، بسیار ناقص بوده است، باید گفت که:
قرآن کریم اولاً این بخش از موضوعات را به زبان علمی مطرح نموده است، در حالی که علم در عصر نزول قرآن به کشف آنها موفق نگردیده بود.
ثانیاً: قرآن کریم در تبیین آیاتی این گونه، کلمات و تعبیراتی را به کار گرفته است که با نحوه ی نگرش و شناخت قدما از همان موضوعات نیز سازگار بوده است.
چه اگر قرآن در آن عصر به زبان تکنیکی علم جدید سخن میگفت، این امر قطعاً موجب اختلاف تلقّی و برداشت میان پیشینیان میگردید و در چنین حالتی، هدف حقیقی از نزول قرآن کریم که همانا اصلاح و هدایت نوع انسان است، تحت الشّعاع این قضیه قرار میگرفت.
اینک به بیان مثال هایی از نوع نخست میپردازیم:
1- ستونهای غیرمرئی آسمان:
خدای بزرگ در آیه ی دوم سوره ی مبارکه ی رعد میفرماید: { اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا }
«خداوند ذاتی است که آسمانها را بدون ستونهایی که شما آنها را ببینید، برافراشت»
این آیه ی کریمه با نحوه ی نگرش قدما به آسمانها مطابقت دارد؛ زیرا مردم قدیم بالای سر خود دنیای بزرگی را مشاهده میکردند که به خودی خود بر پاست و هیچگونه پایه و ستونی هم ندارد.
امروز در عصر جدید نیز ملاحظه میکنیم که مردم زمان ما تفسیر مشاهدات خود را در این آیه ی مبارکه میتوانند بیابند؛
مشاهداتی که از یکسو نشان دهنده ی این امر است که اجرام آسمانی ظاهراً بدون هیچ ستونی در فضای بینهایت بر پا میباشند، اما از سوی دیگر برای آنها ستونهای غیر مرئیی وجود دارد که این ستونها در قانون جاذبه تمثیل و تعریف میشوند.
آری! در واقع این نیروی عظیم جاذبه است که به اجرام آسمانی کمک می کند تا در جغرافیای معین خود باقی مانده و در مدارهایی منظم سیر نمایند.
اگر دقّت کنیم، تعبیر قرآن از قانون جاذبه به « ستونهای غیرمرئی» تعبیر معجزانه ای است؛ چه اگر قرآن کریم کتاب پروردگار بزرگ نمی بود، در آن صورت هزار و چهارصد سال قبل که هیچ انسانی در روی زمین به وجود ستونی برای اجرام آسمانی معتقد نبود و حتی هیچ نظریّه ای هم در این رابطه وجود نداشت، دیگر به ذکر جملهء « بِغَیرِ عَمَداٍ تَرَونَهَا» که برای مخاطبان قرآن در عصر بعثت، معنی و مفهوم خاصی را به همراه نداشت، هیچ لزومی احساس نمی شد.
اما از آنجا که قرآن کریم تنها کتاب عصر بعثت نیست، بلکه کتاب معجز پروردگار تا یوم القیامه است بنابراین، تعابیر علمی به کار گرفته شده در آن نیز تا روز قیامت کارآیی خود را محفوظ نگه میدارند.
2- حرکت منظم اجرام آسمانی:
قرآن کریم در آیه ی (40) سوره ی مبارکه ی یس در باره ی خورشید و ماه می فرماید :
{ وَکُلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ }
«هر کدام آنها در سپهری شناوراند»
انسان عصر قدیم، حرکت ستارگان را مشاهده می کرد و میدید که این موجودات آسمانی، در زمان معینی از یکدیگر فاصله گرفته یا به همدیگر نزدیک میشوند. از این روی، تعبیر قرآنی فوق الذکر برای خورشید و ماه، هیچ تعجب یا استبعادی را در میان مخاطبانش بر نمیانگیخت.
اما ره آوردهای علمی جدید، به این تعبیرات جامه ی نوینی پوشانده و ابعاد و اعماق جدیدی را بر آن افزود. چه آنگونه که مشاهدات و مطالعات جدید علمی نشان دادند، قرآن نه فقط برای حرکت این اجرام آسمانی تعبیرات دقیقی را به کار گرفته است، بلکه حتی با این تعبیرات، کلیدهای اصلی بحثهای نجومی و نجوم را نیز در اختیار دانش نوین بشری قرار داده است.
طوری که همه میدانیم، قرآن کریم در زمانی نازل گردید که علم نجوم به حقایق مطرح شده در قرآن به این ارتباط، دسترسی پیدا نکرده بود، بلکه بررسی های علمای نجوم چندین قرن پس از نزول قرآن ادامه یافت تا سرانجام با اختراع آلات و ابزاری چون رصد خانه ها و تلسکوبها، بشر به یافته های جدیدی از دانش نجومی دست پیدا کرد و آنگاه به همان جایی رسید که قرآن کریم قرنها قبل از آن مطرح کرده بود.
هنگامی که گالیله در سال 1609م به اختراع تلسکوبی موفق گردید که میتوانست اجسام واقع شده در فاصله های دور را سی بار و سطح آنها را هزار بار به ساحه ی دید انسان نزدیکتر سازد، درست در این زمان بود که دانش نجوم امکان علمی آن را یافت که به پاره ای از حقایق مهم در این زمینه دست پیدا نماید و از جمله به این حقیقت که خورشید بر مدار خاص خود شناور است.
چه با رصد خورشید به وسیله ی این تلسکوب، وجود مناطق سیاهی در کره ی فوق الذکر به مشاهده رسید که این مناطق از یک کناره ی قرص خورشید به کناره ی دیگر آن در حال انتقال و حرکت بوده، سپس به مدت دو هفته کاملاً ناپدید می گردیدند و باز مجدداً ظاهر میشدند.
گالیله از طریق این مشاهدات، به این نتیجه دست یافت که خورشید بر مدار خود حرکت دورانی دارد. با رصد سیارات دیگر نیز ثابت شد که زمین نیز دارای حرکت دورانی است و آنگونه که قبلاً پنداشته میشد ساکن و بی حرکت نمی باشد.
به همین ترتیب دیری نگذشت که حرکت دورانی هر یک از خورشید و ماه در مدارهای مخصوص آنها نیز ثابت گردید و بر مبنای این رهیافتها این حقیقت که هرگز متصور نیست تا خورشید بتواند مهتاب را دریافته و خود را به آن برساند، به اثبات رسید.
پس چرا نباید به اعجاز علمی قرآن کریم باور کنیم، در حالی که حدود 1039 سال قبل از آنکه گالیله و همکارانش به این نتایج نجومی دست پیدا کنند، قرآن کریم در آیه ی 40 از سوره ی مبارکه ی یس به صراحت بیان کرد که:
{ لا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی نجوم یَسْبَحُونَ }
«نه در گردش منظم عالم، خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت میگیرد و هر یک در مدار معینی در فضای بی پایان شناورند»
چنانکه قرآن یک هزار و چهارصد سال قبل، نه فقط در یک آیه، بلکه در آیات عدیده ای که بعداً روی آنها مروری خواهیم داشت، حرکت دورانی منظم زمین را نیز به اثبات رساند.
3- وجود برزخ در میان دریاها:
قرآن کریم در سورههای « فرقان » و « الرحمان » قانونی را که مخصوص آب است، ذکر میکند. در آیه ی 53 سوره ی فرقان می فرماید :
{ وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا }
«و اوست ذاتی که دو دریا را به هم درآمیخت که این یکی دارای آب گوارا و شیرین و آن دیگر، شور و تلخ است و بین این دو آب در حین به هم آمیختن آنها واسطه و حائلی قرار دارد تا همیشه از هم جدا باشند»
و در آیات 19 و 20 سوره ی الرحمان میگوید:
{ مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ }
«اوست ذاتی که دو دریای شور و شیرین را به هم در آمیخت، به نحوی که در میان آنها پردهء حایلی قرار داد که به هم در نمیآمیزند»
بیگمان پدیده ی طبیعی ای که قرآن در این آیات از آن یاد میکند، از قدیم ترین عصرها تا کنون نزد انسان شناخته شده بوده است؛ این پدیده ی طبیعی می گوید: هر گاه دو رودخانه در یک گذرگاه آبی با همدیگر یک جا شوند، آب یک رودخانه با آب دیگری در هم نمیآمیزد.
به طور مثال در شهر چانگام واقع پاکستان شرقی ، دو رودخانه با هم یکجا شده و سپس مسیر خود را به سوی شهر اراکان در کشور برمه طی می کنند، وقتی هر بیننده ای به سوی این رودخانه بنگرد، خط فاصلی را به عنوان مرز میان دو رودخانه در میان آنها مشاهده میکند و بدین گونه ملاحظه مینماید که هر یک از این رودخانهها، استقلال خویش را به گونه ای محسوس حفظ کرده اند.
جالب توجّه است که در یک پهلوی این رودخانه آب شیرین و در پهلوی دیگر آن آب نمکین می باشد.
نگارنده نیز در کشور پاکستان جریان مستقل دو رودخانه ی مختلف را که با هم یکجا میشوند، ولی هر کدام آنها استقلال خود را به وسیله ی یک خط فاصل نشان میدهند، بالای پل اتک که مرز فاصل میان ولایت سرحد و ولایت پنجاب پاکستان است مشاهده نموده است.
رودخانه ی اتک از کوه های کشور ما سرچشمه میگیرد و رودخانه ی دیگر از کوه های سرزمین پاکستان. این دو رودخانه دقیقاً در نزدیک پل اتک که در میان راه پیشاور و اسلام آباد قرار گرفته با هم یکجا میشوند و شما از فراز پل درحال عبور این خط فاصل را آشکارا مشاهده میکنید.
البته تمام رودخانه هایی که به سواحل دریاها نزدیک اند، نیز عین این وضعیت را دارا می باشند.
انسان که گفتیم، این پدیده در نزد انسانهای قدیم نیز شناخته شده بود، اما بشر قانون مربوط به آن را فقط از چند دهه به این سو کشف کرد؛
زیرا مشاهدات و تجارب علمی نشان دادند که در اینجا قانونی هست که اشیاء سیال را تحت ضابطه ی خاصی نگه می دارد که آن را به نام « کشش سطحی » مینامند؛ این قانون حکم میکند که دو مایع سیال به دلیل اختلاف و تفاوتی که در کیفیت جذب و ذوبان آنها وجود دارد، در همدیگر آمیخته و یا به تعبیر دقیق تر ذوب نشوند. علم جدید از این قانون که قرآن از آن به عنوان « برزخ» تعبیر نموده، فراوان بهره برده است.
هرچند ما با همه ی اطمینان نمی توانیم بگوئیم که مراد از « برزخ» در قرآن کریم ، همان قانون « کشش سطحی » ای است که در میان دو آب وجود داشته و مانع در هم آمیختن یک آب با آب دیگر میشود، اما کشف این قانون مسلماً در راستای تفسیر آیات قرآنی فوق الذکر قرار دارد.
قانون برزخ یا به تعبیر جدید « کشش سطحی » را میتوانیم با مثال ساده ای بیشتر روشن سازیم: شما مثلاً وقتی لیوانی را پر از آب می کنید، این لیوان لبریز نمی شود مگر آنگاه که آب از سطح لیوان به یک اندازه ی معینی بالاتر برود.
چرا؟ به دلیل اینکه همانگاه که اجزای مایع سیال ، بالاتر از سطح لیوان چیزی را نمی یابند که به آن اتصال یابند، واپس به تحت خود بر میگردند و در این زمان است که پرده ی ظاهراً نرم و ظریفی بر سطح آب ایجاد میشود و همین پرده است که آب را تاحد یک فاصله ی معین، از بیرون ریختن از لیوان مانع میگردد.
این پرده برخلاف آنچه ظاهراً دیده میشود، چندان هم نرم نیست و به درجه ای قوی می باشد که اگر شما سوزنی از آهن را بالای آن بگذارید، به آب داخل پیاله غوطه ور نمیشود. چنانچه همین پرده است که مانع اختلاط آب و روغن ، آب شیرین و آب شور با یکدیگر نیز می شود.