سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   

 

گمنام تا لحظه ظهور
 
دانشنامه عاشورا



سرباز گمنام امام زمان(عج)

پست الکترونیک
پروفایل مدیر وبلاگ

زمستان 1387
بهمن 1387
اردیبهشت 89
مرداد 89
شهریور 89
شهریور 90
مهر 90
آذر 90
» ()
زمستان 1387
بهمن 1387
اردیبهشت 89
مرداد 89
شهریور 89
شهریور 90
مهر 90
آذر 90

» سفرزیارتی.سیاحتی وهمیشگی آخرت
»
» سرلوحه برنامه های امام زمان(عج)
» نشانه های ظهور امام زمان چیست؟
 

عملیات مرصاد یکشنبه 91 مرداد 8
 

عملیات مرصاد

 

نظر بدهید

 
 
 

شرح کامل عملیات بیت المقدس یکشنبه 91 مرداد 8
 

برای دیدن مطلب بر روی ادامه مطلب کلیک کنید



 

نظر بدهید

 
 
 

یا حضرت زهرا(س) حالا از من راضی شدی؟ یکشنبه 91 مرداد 8
 

مادر شهید می‌گفت آخرین باری که علی می‌خواست برود آمد به دست و پای من افتاد.
- مادر تو پنج تا پسر داری، اگر یکی را خمس ندهی فردا جواب
حضرت زهرا(س) را چه می‌دهی!؟
با این حرف علی دیوانه‌وار گریه می‌کردم.
- علی جان برو طاقت ندارم.
وقتی پیکر علی را بعد از دو هفته آوردند خیلی آرامش داشتم.
پیکر علی را تحویل گرفتیم.
-
یا حضرت زهرا(س) حالا از من راضی شدی؟...


 

نظر

 
 
 

آیه تطهیر و جایگاه حضرت زهرا(س) از دیدگاه اهل سنت یکشنبه 91 مرداد 8
 

مقدمه
در منابع تفسیری اهل سنت صدها روایت در شأن اهل بیت،به ویژه حضرت‌فاطمه(س) آمده،که در جای خود بسیار با ارزش است و برای درک و فهم شخصیت والای دختر یگانه پیامبر گرامی اسلام(ص) نقش کلیدی و اساسی را بازی می‌کند.یقیناً چشم فلک دختری را با این همه کمالات معنوی و عظمت فوق العاده تا کنون ندیده و نخواهد دید، دختری که حجتی بر حجت‌های خداوند بوده و مادر یازده امام، کوثر قرآن بوده و علت غایت ختم الرسل…
دختری که محبتش به عنوان اجر رسالت بر همه مسلمین تا قیام قیامت واجب شده و کلام خداوند گواه بر صداقت اوست.و طهارت و عصمت او را قرآن بازگو می‌کند.دختری که ام ابیها،سرور زنان اولین و آخرین و پاره? تن پیامبر اکرم(ص) است و معیار شناخت رضا و غضب خداوند عزوجل قرار گرفته است.
اما چه شد پس از رحلت پدرش،بیش از دو ماه و حداکثر شش ماه زنده نمی‌ماند و ناله‌های او در این مدت کم،در و دیوار مدینه را به لرزه در می‌آورد و در سن کوتاه هیجده سالگی در راه دفاع از ولایت و امامت به درجه? رفیع شهادت نائل می‌شود؟ به راستی قلم طاقت نوشتن آن همه مظالم بر این وجود نازنین را ندارد.
در منابع تفسیری، روایی، رجالی و تاریخی اهل سنت صدها روایت در شأن و منزلت حضرت فاطمه(س) دیده می‌شود،که جمع آوری و تدوین و تحلیل آنها،چندین پایان نامه را می‌طلبد.


 

نظر بدهید

 
 
 

یا زهرا یکشنبه 91 مرداد 8
 

یا زهرا

من غرق و گناه و عاصیم یا زهرا

در بحر سخا چو ماهیم یا زهرا

کی صید کنی مرا به دام اندازی

با لطف و کرم به دام جام اندازی

......



 

نظر بدهید

 
 
 

علما در محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) پنج شنبه 90 دی 29
 

جلوه هایی از توسل عالمان و عارفان به حضرت زهرا سلام الله علیها و عنایات فاطمی


شهادت

بسم الله الرحمن الرحیم

از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است که به جابر بن عبد الله انصاری فرمود:

...وَ یُبْعَثُ إِلَیْهَا مِائَةُ أَلْفِ مَلَکٍ یَحْمِلُونَهَا عَلَی أَجْنِحَتِهِمْ حَتَّی یُسَیِّرُونَهَا عَلَی بَابِ الْجَنَّةِ فَإِذَا صَارَتْ عِنْدَ بَابِ

 الْجَنَّةِ تَلْتَفِتُ فَیَقُولُ اللَّهُ یَا بِنْتَ حَبِیبِی مَا الْتِفَاتُکِ وَ قَدْ أَمَرْتُ بِکِ إِلَی جَنَّتِی فَتَقُولُ یَا رَبِّ أَحْبَبْتُ أَنْ یُعْرَفَ

 قَدْرِی فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ فَیَقُولُ اللَّهُ یَا بِنْتَ حَبِیبِی ارْجِعِی فَانْظُرِی مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حُبٌّ لَکِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ

 ذُرِّیَّتِکِ خُذِی بِیَدِهِ فَأَدْخِلِیهِ الْجَنَّةَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ یَا جَابِرُ إِنَّهَا ذَلِکَ الْیَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِیعَتَهَا وَ مُحِبِّیهَا کَمَا

یَلْتَقِطُ الطَّیْرُ الْحَبَّ الْجَیِّدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِی‏ء... (1)

...آنگاه خدای رؤف تعداد صد هزار ملک میفرستد تا طرف راست آن بانو باشند و صد هزار ملک دیگر

میفرستد که طرف چپ وی قرار بگیرند و صد هزار ملک دیگر خواهد فرستاد که فاطمه را بر فراز پر و بال خود

 بسوی بهشت حرکت دهند.

موقعی که به در بهشت رسیدند فاطمه زهرا متوجه عقب خویشتن خواهد شد، خطاب می?رسد: ای

دختر حبیب من! برای چه متوجه عقب خود می?شوی، در صورتی که من دستور داده‏ام داخل بهشت

شوی؟ فاطمه می?گوید: پروردگارا! دوست داشتم در یک چنین روزی قدر و قابلیت من شناخته شود.

خدا می?فرماید: ای دختر حبیب من! برگرد و بنگر هر کسی که محبت تو یا یکی از فرزندان ترا در قلب دارد

 دست او را بگیر و داخل بهشت نما.

 

امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: ای جابر به خدا قسم که فاطمه در آن روز شیعیان خود را به نحوی از

میان اهل محشر جدا می?کند و نجات می?دهد که پرنده دانه‏های‏ نیکو را از میان دانه‏های بی‏ارزش بر

می‏چیند. (2)

نوشتار پیش رو در بر دارنده جلوه هایی از (عنایات فاطمی سلام الله علیها) به دوست?داران ایشان است.

در محضر عصمت کبرای حق علیها السلام

مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی اصفهانی (آقانجفی) می?گوید:

در شب نهم محرم الحرام سنه 1282 در کربلای معلی مشرف بودم. نصف شب بعد از تهجد، چند دقیقه

به خواب رفته، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دیدم که آن حضرت و جمع کثیری از شیعیان

ایستاده بودند و آن مظلومه، مصایبی را که بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از سقیفه وارد شده بود

 بیان می فرمود و مردم گریه میکردند. چون ذکر مصیبت تمام شد، مردم متفرق شدند.

پس نظر به این?که من به واسطه نسبت و سبب محرمیت داشتم، نقاب از روی خود برداشته و فرمودند:

«این اول مصیبتی است که بر ما اهل بیت علیم السلام وارد شده است، شاد مباد چشمی که این

مصیبت را بشنود و قلب او محزون و چشم او گریان نشود و آنچه ظلم بر اهل بیت وارد شد، نتیجه ظلمی

بود که به واسطه سقیفه وارد شد و بعد فرمودند: در شادی ما و در حزن ما اندوهناک باشید.»

عرض کردم: چه ثواب است برای کسی که در مصیبت شما گریه کند؟

فرمودند: «گناهان او آمرزیده می شود و من در روز قیامت او را شفاعت خواهم نمود. به درستی که

هرگاه اهل مشرق و مغرب عالم بر محبت اهل بیت علیهم السلام اتفاق می کردند و در مصیبت ایشان

محزون بودند، هر آینه خداوند جهنم را خلق نمی?فرمود. به درستی که آتش جهنم بر دوستان اهل بیت

علیهم السلام حرام است.» (3)

امضاء حضرت فاطمه(سلام الله علیها)

مرحوم آیت الله بهاء الدینی در عشق و ارادت به مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می

فرمود:

«مادر ما فوق العادگی دارد.»

و در مقام آن حضرت نزد خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام می فرمود:

«ما می دانیم هر چه را حضرت فاطمه علیها السلام امضا کند از نظر پیامبر و ائمه علیهم السّلام، امضا

شده است که هیچ حرفی روی آن نیست.»

ایشان طعم توسل به حضرت فاطمه علیها السلام مادرشان را چشیده بودند که چنین می فرمودند. (4)

باید صبر کنی

گاهی که از مریضی و خانه نشینی مرحوم آیت الله بهاء الدینی صحبت به میان می آمد، می فرمود:

«چه خوب شد مریض شدم، این مریضی برای ما خیر بسیاری داشت.» (5)

دوستان و ارادتمندان معظم له که دوران سلامتی ایشان را دیده بودند، گاهی که به محضر آقا شرفیاب

می شدند، تفاوتی در روحیه و نشاط درونی این عارف ملکوتی در حال بیماری مشاهده نمی کردند.

همان عشق و شور و همان امید و ایمان را در لحظه های حیات ایشان می دیدند.

روزی می فرمودند:

«اوایل نگران بودم که نکند خانواده برای بنده به زحمت بیفتد، اما چندین نوبت مادرم حضرت زهرا(سلام

الله علیها) فرمودند: نگران نباش، باید صبر کنی، ما مواظب تو هستیم. فهمیدم سختی و ناراحتی در

پیش است و باید صبر کنم.»

بر این اساس، هرگز غبار و اندوه بر چهره ایشان دیده نشد و یا جمله ای که نشان از اظهار درد و ناراحتی

و ابراز خستگی و بی تابی باشد، به گوش نرسید. (6)

اگر مصیبت حضرت زهرا (علیها السلام) ?خوانده می?شد

از ویژگیهای علامه امینی (ره) صاحب کتاب الغدیر ، عشق و ولای کامل او بود نسبت به آل محمد

(علیهم السلام) عشقی وصف ناشدنی که می توان گفت «الغدیر» نیز در اثر همین عشق نوشته شد.

در مجالس با صدای بلند بر مصائب آل محمّد (صلی الله علیه وآله)‌ می گریست به طوری که دیگران و به

خصوص اهل منبر و نوحه‎خوانان تحت تأثیر گریة ایشان منقلب می‎شدند،گویا یکی از آل محمّد در مجلس

 است و اگر گوینده?ی مصیبت، نام حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می بُرد، آن?گاه خون در رگهایش

متراکم شده و چونان کسی که ظلم بر ناموس او رفته فریاد می‎زد و همراه اشک بی‎امان، از چشمانش

شعله?ی آتش بیرون می‎زد. (7)

بیتی از حضرت فاطمه علیها السلام

مرحوم علامه سیدمحمدحسن میرجهانی طباطبایی می?گوید:

درخواب حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم خدمت ایشان عرض کردم: احوال شما چطور است؟

بانوی دو جهان در جواب با یک بیت شعر فرمودند:

دلی شکسته تر از من، در آن زمانه نبود
در این زمان دل فرزند من شکسته?تر است

از آقا درخواست شد به همین وزن ادامه این بیت را بسرایند. اما آقا از این کار امتناع کردند. (شاید به

خاطر ادب و ارج نهادن به آن بیت سروده شده توسط بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیه از

 این امر خودداری ورزیده باشند.) (8)

در لحظات آخر

یکی از ارادتمندان مرحوم شیخ عبدالکریم حامد که هنگام احتضار شیخ بالای سر ایشان بود می گفت:

 در لحظات آخر دیدم که جناب شیخ با احترام خدمت حضرت زهرا(علیها السلام) سلام دادند و سپس

فرمودند: «اهلاً و سهلاً»

در همین هنگام دیدم که پیشانی ایشان عرق کرد. با خود گفتم حتماً جناب شیخ خوابیدند؛ برای همین

به دوستان گفتم: سر و صدا نکنید. من هم بیرون رفتم و حدود یک ساعت بعد برگشتم. دیدم شیخ را به

همان حالتی که گذاشته ام تغییر نکرده است. تعجب کردم که چگونه ایشان یک ساعت بر روی یک پهلو

خوابیده است. جلو که رفتم دیدم ایشان تمام کرده است.

یکی دیگر از دوستان ایشان می گفت: اتاق شیخ بعد از فوتشان خیلی بوی عطر می داد. (9)

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم

مرحوم راشد، فرزند «حاج آخوند ملا عباس تربتی» می‏ نویسند:

از جمله چیزهایی که ما (افراد خانواده) از او دیدیم و همچنان برای ما مبهم ماند یکی این است که...

درست در روز یکشنبه هفته پیش از آن (یک هفته قبل از وفات) بعد از نماز صبح در حالت بیماری رو به

قبله خوابید و عبایش را بر روی چهره ‏اش کشید. ناگهان مانند آفتابی که از روزنی بر جایی بتابد یا

نورافکنی را متوجه جایی گردانند روی پیکرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهره ‏اش که به سبب بیماری

زرد گشته بود متلالئ و شفاف گردید چنانکه از زیر عبای نازک که بر رخ کشیده بود دیده می ‏شد.

تکانی خورد و گفت: سلام علیکم یا رسول الله. شما به دیدن این بنده بی مقدار آمدید.

پس از آن درست مانند این که کسانی یک یک به دیدنش می ‏آیند بر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه

السلام و یکایک ائمه تا امام دوازدهم سلام می‏ کرد و از آمدن آنها اظهار تشکر می‏کرد.

پس بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام سلام کرد. سپس بر حضرت زینب سلام کرد و در اینجا خیلی

گریست و گفت: بی ‏بی من برای شما خیلی گریه کرده ‏ام.

پس بر مادر خودش سلام کرد و گفت: «مادر از تو ممنونم، به من شیر پاکی دادی» و این حالت تا دو

ساعت از آفتاب برآمده دوام داشت... (10)

مسلمان شدن به برکت نام فاطمه

یکی از ذاکرین نقل کرده: در محضر آیة الله العظمی سید محمد هادی میلانی (معاصر حقیر) بودم. یک

مرد و زن آلمانی همراه دختر خود وارد شدند، پس از تعارفات معمول گفتند: ما آمده ایم به شرف اسلام

نایل شویم،

 

آیة الله میلانی فرمودند: علت چه چیز است؟

آن مرد عرض کرد: پهلوی دخترم که در محضر شما نشسته در حادثه ای شکست و استخوانهایش خورد

شد، چنان که پزشکان از معالجه او عاجز شدند و گفتند: باید عمل شود، ولی عمل، خطرناک است.

دخترم راضی نشد و گفت: اگر در بستر بمیرم بهتر از آن است که در زیر عمل از دنیا روم. به هر حال او را

به خانه آوردیم. ما یک خدمتکار ایرانی داریم که او را «بی بی» صدا می?زنیم، دخترم به او گفت: من تمام

اندوخته مالی خود را راضی هستم بدهم که صحت به من برگردد، اما فکر می کنم باید ناکام و با دل پر

غصه بمیرم. بی بی گفت: من یک طبیب را سراغ دارم که می تواند تو را شفا دهد. گفت: حاضرم تمام

پول و موجودیم را به او بدهم. بی بی گفت: تمام آنها برای خودت باشد، بدان من علویه ام و جده من

زهرا (سلام الله علیها) است که پهلوی او را به ظلم شکستند، تو با دل شکسته و اشک جاری بگو: یا

فاطمه زهرا، مرا شفا ده.

دخترم با دل شکسته شروع کرد به صدا زدن و از آن بانوی معظمه یاری خواستن.

بی بی هم در گوشه خانه با گریه می گفت: «یا فاطمه زهرا، این بیمار آلمانی را با خود آورده ام و شفای

 او را از شما می خواهم. مادر جان! کمک کن و آبروی مرا نگه دار.»

آن مرد اضافه کرد: من هم از دیدن این واقعه در گوشه حیاط منقلب شدم و گفتم: ای فاطمه پهلو

شکسته!

دیدم دخترم قدری ساکت شد، ناگاه مرا صدا زد و گفت: پدر! بیا که دردم ساکت شده. جلو رفتم و دیدم

 او کاملا شفا یافته. گفت: الان در بحر بودم، بانوی مجلله ای نزدم آمد و دست به پهلویم کشید. گفتم:

شما کیستید؟ فرمود: من همانم که او را می خوانی.

دخترم برخاست و راحت شد و دانستم که اسلام حق است. حالا به ایران آمده ایم و به خدمت شما

رسیده ایم تا مسلمان شویم.

مرحوم میلانی (ره) و حاضرین از این معجزه مسرور شدند و شهادتین و سایر امور اسلامی را به او

آموختند و آنان با نورانیت اسلام رفتند.(11)

 

پی نوشت ها:

(1) بحار الأنوار، ج‏43، ص65، باب3: مناقب و فضائل حضرت زهرا علیها السلام

(2) زندگانی حضرت زهرا علیها السلام (نجفی)، ص81

(3) کتاب درحریم وصال

(4) سایت صالحین

(5) کتاب آیت بصیرت

(6) سایت صالحین

(7) سیمای فرزانگان، ص183

(8) ویژه نامه دریای نور

(9) کتاب بهترین شاگرد شیخ

(10) کتاب فضیلتهای فراموش شده

(11) فضائل الزهراء، ص 109



 

نظر بدهید

 
 
 

بهشت ارغوان قصه‌ی ناتمام صدیقه پنج شنبه 90 دی 29
 

 

عنایت حضرت زهرا و پیروزی در عملیات

«خدیجه» ناگهان از جا برخاست. احساسی شگفت در جانش تراوید: احساسی سرشار از شادمانی و آرزو؛ همانندِ نوری در تاریکی...

با خود اندیشید: «این موج سبکبار شادی از کدام سو می آید؟» و هر چه اندیشید، به پاسخی روشن دست نیافت. اینک، چندی بود که هر چه پیرامون او می گذشت سراسر حُزن و اندوه بود و تلخی و نومیدی را ارمغان می آورد. او به چشم خود می دید که چگونه مردم «قریش» همسرش را می آزارند، به او ستم می کنند، به ریشخندش می گیرند... و دروغگویش می شمارند؛ او را که راستگویی امین بود.

لحظه ای با خود گفت: «شاید این، نشانه ی یک بارداری دیگر است؛ بارداری بهارانِ امّید و زندگی!» امّا چگونه؟ مگر پیش از این، «عبداللّه» و «قاسم» با پَرکشیدنی زود هنگام، او را در اندوهی ژرف رها نکرده بودند؟ و به راستی که این غم همانند زخمی همیشه تازه، بر جانش نشسته بود... ناگاه به خود آمد: نه! او امیدوار بود. در ژرفنای جان خود، امید را حس می کرد که همانند شکوفه ای بهاری، رو به شکفتن و بالندگی دارد.

این بارداری، امّا، چیز دیگری بود. احساس می کرد سبک شده است، گویی در آستانه ی پرواز است. آرامشی خاص در وجودش جریان داشت؛ همچون جوشیدن و جاری شدن چشمه ای زلال و خوشگوار... و این، با احساسی دیگر نیز درآمیخته بود: هاله ای از نور، به زلالی و نَرمی، پیرامون چهره اش در گردش بود... این بارداری نشانه ای دیگر هم داشت: جز خرمایِ تَر و انگور، دلش هوای چیز دیگری نداشت!

در این حال و هوا، خدیجه جامه ی بیرونی اش را به تن کرد. اینک همسرش انتظارش را می کشید؛ و نیز پسر عموی جوان همسرش که چون سایه ای هوادار و همراهش بود.

آن گاه، هر سه به سوی «کعبه» روان شدند؛ کعبه: قبله ی شوق دلها؛ سَرایی که «ابراهیم» برای خدای خویش ساخته بود.

اکنون کعبه سایه ساران گسترده‌اش را نثار زمین می کرد. سکوت، گرداگرد کعبه دامن گسترده بود. تنها، زمزمه ی دو مرد به گوش می رسید که کنار «زمزم» نشسته بودند. یکی از آن دو، ناگاه به درِ «صفا» خیره شد. منظره ای که می دید، برایش شگفت می نمود: مردی پدیدار شد که چهل تا پنجاه ساله به نظر می رسید، با بینی برآمده و چشمان درشت و سیاه. گویی ماه بود که بر زمین می خرامید. سوی راست او، نوجوانی همانند شیربچّه ای راه می سپرد؛ و از پی آن دو، زنی که گیسوان و اندامش را پوشانده بود.

آن سه به سوی «حجر أسود» رهسپار شدند و پس از لمس کردن و بوسیدن آن، هفت بار پیرامون کعبه طواف گزاردند. آن گاه مرد گوشه ای ایستاد. سپس نوجوان، سوی راستش و زن، از پی او ایستادند.

آن مرد سیه چشم آواز برآورد: «اللّه اکبر». از پی او، نوجوان و زن نیز ندا دادند: «اللّه اکبر». مرد، با آن چهره ی تابناک، به رکوع و سجده رفت؛ و زن و نوجوان نیز چنین کردند.

بر کناره ی زمزم، مرد تازه وارد زمزمه کرد:

- این، شیوه ای است که ما تا امروز چیزی درباره اش نشنیده ایم.

مردی از «بنی هاشم» که صدای او را می شنید، گفت:

- آن مرد، برادرزاده ی من، «محمّد» فرزند «عبدالله» است. آن زن، همسر اوست؛ و آن نوجوان، «علی» فرزند «ابوطالب». اکنون، در سراسر جهان، جز این سه تَن کسی نیست که خداوند را به این شیوه عبادت کند.

در همین حال، خشم بر چهره ی مردان پیرامون، سایه افکنده بود؛ مردانی که این گروه کوچک را زیر نظر داشتند تا آن گاه که کعبه را ترک گفتند و در ورایِ دیوارهای خانه ها نهان شدند.

خدیجه با چشمانی لبریز از مِهر به او نگریست و با صدایی آمیخته به پوزش گفت:

- من فرزندی دختر برایت آورده ام. و می دانم که پسر همانند دختر نیست. [به اقتباس از آل عمران/ 36: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَی ... وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالأُنثَی »] پیامبر، در حالی که این هدیه ی آسمانی را با محبّت در آغوش می فشرد، زیر لب زمزمه کرد: - إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ... او را فاطمه می نامم، تا خداوند از هر بدی و زشتی دورش دارد.

روزها و ماه ها از پیِ هم می گذرند و جنین هر لحظه بزرگ تر می شود. از چهره ی خدیجه نور می تَراود و هر دَم تابنده تر می گردد. درد زایمان آغاز گشته است.

در این هنگامه، در میان صخره های «حَرا»، محمد به مکّه می اندیشید؛ و به سرنوشت جهان و راهِ انسان. چهره اش پُر از اندوه بود، همگونِ آسمانی پوشیده از ابر. در اندیشه ی مردم خود، چنین اندوهگین بود. می خواست چشم آنان را به سوی نوری بگشاید که بر فراز این کوه، آن را یافته بود. امّا آنها، خود، راه را بر او بسته بودند. آنان عادت کرده بودند که همانند خفّاشان در تاریکی به سر بَرَند. از ملکوت آسمان ها روی برتافته، به پَستِ زمین فرو افتاده، و اکنون در میان عناصری از خاک و گل گم شده بودند.

این مردم از هیچ کاری باز نایستادند؛ آزارش دادند، به ریشخندش گرفتند، او را نکوهش کردند و گفتند: «محمّد جادوگری دروغگوست... و مردی است ناقص که از او نسلی به جا نمی ماند و با مرگش خاطره اش نیز خواهد مُرد، زیرا هیچ فرزندی ندارد.» با یادآوری این طعنه، احساس کرد که خنجری تیز بر قلبش نشسته است. محمّد همانند «نوح» و «ابراهیم» و «موسی» و «عیسی»، اندوهگینانه به مردم خود می اندیشید. در آن حال، چنان غرق این اندیشه بود که به آنچه پیرامونش می گذشت، توجّهی نداشت.

کوثر

ناگاه فضا از نور پوشیده شد. لایه ای شفّاف همچون مِه، گرداگرد او را فرا گرفت. سکوت، همه چیز را در خود فرو برد. هر صدایی خاموش و محو گشت. اکنون، محمّد تنها کلماتی را می شنید که در ژرفای جانش جاری می شدند، همچون نوری که در آبی آینه گون نفوذ می یابد؛ کلماتی ژرف و تأثیر گذار که از شنیدنشان آب دهانش خشکید و عرق از پیشانی اش سرازیر شد. کلمات، همانند دانه های پراکنده ی مروارید، ستاره آسا در عمق جانش تابیدن گرفتند:

- إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ  فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ  إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ . [سوره ی کوثر (108).] [ما تو را چشمه ی کوثر دادیم. پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. بدخواه تو، خود، بی تبار خواهد بود.] پیامبر، شادمان به خانه باز آمد. هنگامی که همسرش را دید، دریافت که او نیز شادمان است. خدیجه با چشمانی لبریز از مِهر به او نگریست و با صدایی آمیخته به پوزش گفت:

- من فرزندی دختر برایت آورده ام. و می دانم که پسر همانند دختر نیست. [به اقتباس از آل عمران/ 36: «قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَی ... وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالأُنثَی .».] پیامبر، در حالی که این هدیه ی آسمانی را با محبّت در آغوش می فشرد، زیر لب زمزمه کرد:

- إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ... او را فاطمه می نامم، تا خداوند از هر بدی و زشتی دورش دارد.

بدین سان، همچون مرواریدی در آغوش صدف، فاطمه پدیدار شد: با دهانی غنچه گون و لطیف؛ و با چشمانی گشاده همانند دو پنجره که رو به جهانی گسترده باز می شوند: جهانی سرشار از صفا و آرامش.


بهشت ارغوان قصه‌ی ناتمام صدیقه(س)؛ کمال السید

مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا


 

نظر

 
 
 

یا امام رضا دلم گرفته پنج شنبه 90 دی 29
 



یا حق
بوی یاس می آید اینجا شبیه بوی حرم

دلم دوباره گرفته در آرزوی حرم


مرا که سخت پریشان و سیه وقتم


بگو چگونه بیایم دگر به سوی حرم

یا زهرا(س)


گاهی برای پریدن آسمان کم است

یا صحن قدس باید و یا گوشه حرم



آقا سلام
دور از حریمتان به غمم مبتلی ولی
ساعات خوب زندگیم در حرم گذشت
دلم گرفته هر روزی که میگذره قافله حسین بن علی علیه سلام به کربلا
نزدیک تر میشه این روزا بازار آهنگرا و شمشیر سازا تو کوفه داغه همه و
همه دارند محیا میشند اونا دارند خودشون را برای کشتن پسر زهزا آماده
میکنند . من چی؟ من کجای این حقیقتم .
منم تو گناه و معصیت خویش غرقم و آقای غریبم را رها کردم
وای بر من.... وای برمن
یا ابلحسن داره دیر میشه یک سال منتظر محرمش بودم آقا نمی خوای
یه نگاه به دل این گدا کنی؟ نمی خوای تو محبت حسین آتیشم بزنی
به دل سوخته زینب سلام الله بسوزونم که
احساس سوختن به تماشا نمی شود
آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم
چی میشه به اندازه دو پلک پرده را کنار بزنی و ظهر عاشورا را نشونم
بدی این طوری شاید ......
یا امام رئوف
دلم گرفته


 

نظر

 
 
 

تربت بهشتی کربلا ، هدیه ملائک است جمعه 90 دی 16
 

در کتاب کامل الزیارة ازفخرالسّاجدین حضرت زین العابدین علیه السلام روایت شده است که خداوند سبحان و تعالی کرب بلا را حرم امن و با برکت قرار داده بیست و چهار هزار سال قبل از آن که کعبه را خلق نماید، و چون حقّ تعالی در ابتدای قیامت زمین را به زلزله در می آورد، و زمین کربلا را با خاکش نورانی و صاف بالا برند.
پس آن را بهترین باغ از باغهای بهشت می گرداند و بهترین مساکن از مسکنهای بهشت که ساکن نمی شود در آن مگر مقربان و پیامبران و رسولان و آن زمین روشنائی می دهد در بهشت چنانکه ستاره های بسیار روشن در میان ستاره ها برای اهل زمین روشنائی می دهند که نورش دیده های اهل بهشت را خیره میکند.
و آن زمین مقدّس ندا میدهد در میان بهشت منم آن زمین طیّب و مبارکی که در آغوش گرفتم و در بر داشتم نعش بهترین شهیدان و سید جوانان اهل بهشت حسین بن علی علیه السلام را. (1)

 

 

 خاک کربلا و هدیه ملائک
در روایات میباشد که خداوند عالم خاک کربلا را تحفه و هدیه حورالعین قرار داده است ، چنانچه در کتاب شریف سفینة النّجاة روایت شده است که :
هر گاه ملائک ملا اعلی و مقرب درگاه خداوند بر زمین نزول می کنند حورالعین به ایشان میگویند که از برای ما خاک کربلا و تسبیحی از آن ارض ‍ منوّر بیاورید. (2)




 

نظر بدهید

 
 
 

آیا مشخصات و ویژگیهایی برای حضرت مهدی(عج) در کتب اهل سنت آمده اس جمعه 90 دی 16
 

1 ـ مهدی موعود از عترت پیغمبر و از فرزندان فاطمه(علیهم السلام) است.

2 ـ مهدی موعود از فرزندان حسین (ع) است.

3 ـ حضرت مهدی جهان را پر از عدل و داد کند پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد.

 4 ـ حضرت مهدی دارای دو غیبت است، یکی از آن دو غیبت طولانی می‎شود.

5 ـ مهدی، خلیفه و رهبر و امام دوازدهم از ائمه اثنی عشر است که پیغمبر، امت را به امامت آنها بشارت داد و بر طبق روایات کثیر مسند احمد، صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود و کتابهای معتبر دیگر اهل سنت، امامتشان ثابت است.

6 ـ حضرت مهدی(ع) بر تمام کشورها و شهرها مستولی می‎شود و لشکرهای کفر را هزیمت می‎دهد.

 7ـ دین اسلام و توحید به وسیله آن حضرت عالمگیر خواهد شد و در زمین کسی نماند مگر اینکه به توحید خدا گواهی دهد.
 

8 ـ در زمانش آنچنان مردم در نعمت و وسعت خواهند بود که نظیر آن در هیچ عصری نبوده است.

9 ـ حضرت مهدی(ع) همنام و هم کنیة حضرت رسول(ص) است.

 10 ـ حضرت مهدی شبیه‎ترین مردم است به پیغمبر در خلق و خوی.

11 ـ مردم را به سنت و شریعت و ملت پیغمبر اکرم(ص) برگرداند و کتاب و سنت را زنده سازد.
 

12 ـ پوشاک و خوراک آن حضرت در نهایت سادگی باشد.

13 ـ برکات زمین و آسمان در عصرش فراوان شود.

14 ـ علم و دانائی او به حلال و حرام از همه کس بیشتر باشد.

15 ـ نسبت به فقرا مهربان و بر عُمّال و مأمورین سخت‎گیر باشد که بر مردم ستم نکنند.

16 ـ عیسی بن مریم(ع) فرود آید و در نماز به مهدی(ع) اقتدا کند.

17 ـ پیش از ظهور آن حضرت حوادث بزرگ و فتن عظیم و جنگهای عالمگیر اتفاق افتد که دو ثلث مردم تلف شوند.

18 ـ پیش از ظهور آن حضرت معاصی رایج شود، فروش خمر و قمار علنی شود، عفت و پاکدامنی در زنها

کم شود، اسباب لهو و طرب و غنا ظاهر شود، ربا جزء معاملات رایج گردد (مؤسسات ربوی آشکار شود).

زنها برهنه و نیم برهنه از خانه‎ها بیرون آیند و در امور و مشاغل مردها وارد شوند و مردها از آنها اطاعت

کنند، احکام خدا و حدود، معطل ماند و اجرا نشود، امر به معروف و نهی از منکر ترک شود بلکه امر به منکر

و نهی از معروف رایج گردد تا حدی که مردم منکر را معروف و معروف را منکر بدانند. زنها فاسد و جوانان

بدکار شوند، کارها به نا اهلان سپرده شود و چیزهای دیگر از این قبیل که شرحش فعلاً میسور نیست.



 

نظر بدهید

 
 
 
» پایگاه جامع عاشورا
» ابزار و قالب وبلاگ
» یا صاحب الزمان (عج)
» عاشق آسمونی
»
» عَشَقه
»
» لنگه کفش
» عاشقان
» اگه باحالی بیاتو
» فرزانگان امیدوار
»
»
» قل هوالله احد
» PARSTIN ... MUSIC
» جاده های مه آلود
» هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
» ● بندیر ●
» بچه مرشد!
» سکوت ابدی
» کلبه درویشی
» TOWER SIAH POOSH
»
» هم نفس
» آخرین روز دنیا
» هه هه هه.....
» KING OF BLACK
» جبهه وبلاگی غدیر
» یا علی مدد
» مهر بر لب زده
» اکبر پایندان
» کانون فرهنگی شهدای شهریار
» پژواک
» ****شهرستان بجنورد****
» مجله اینترنتی شهر طلائی
» آقاشیر
» بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
»
» سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
»
» امام مهدی (عج)
» سفیر دوستی
» تنهایی......!!!!!!
»
»
» تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
» ثریای کویر ایران
» .: شهر عشق :.
» تراوشات یک ذهن زیبا
» پیامنمای جامع
» پرنسس زیبایی
» بوی سیب BOUYE SIB
» عکس های عاشقانه
»
» ردِ پای خط خطی های من
»
» یادداشتهای فانوس
» انسان جاری
» *bad boy*
» واقعه
» روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
» صفیر چشم انداز ایران
»
» شبستان
» سربازی در مسیر
» برادران شهید هاشمی
»
» شهداشرمنده ایم _شهرستان بجنورد
» har an che az del barayad
» نور
» Dark Future
» عشق
» ترانه ی زندگیم (Loyal)
» توشه آخرت
»
» Manna
» السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
» مجموعه بیانات رهبر معظم
» سیاه مشق های میم.صاد
»
» عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
» اواز قطره
» محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
»
» یه دختره تنها
» حکیم دزفولی
» فروش نرم افزار آموزشی و راهنمای تحصیل و تست زن
» مردود
» شهید شلمچه
» گروه اینترنتی جرقه داتکو
» نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
» لنده، سلیمان شهرویی
»
» شاه تور
» Note Heart
» به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
» هر چی تو دوست داری
» گلی از بهشت
» پاتوق دخترها وپسرها
»
» این نیز بگذرد
» کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
» ژئوماتیک
» اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
» کیمیا
» اخراجیها
» نوری چایی_بیجار
» * روان شناسی ** ** psychology *
» بیان مبین
» هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
» سایه های خیال
» صاعقه
» مهربانی
» اصولی رایانه
» بادله گشت
» « عــــــفـــــــاف و حـــــجــــــاب »
» دل نوشته های یک دیلامی
» خیارج سرای من است
»
» کلبه ی عشق
» ایرانیان ایرانی
» توتویی
» خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
»
» چشم انتظار
» نبض شاه تور
» صل الله علی الباکین علی الحسین
» مجله اینترنتی
»
»
» پر شکسته
» زخم خورده
» تینا
» از فرش تا عرش
» خانه همدلان
» غلط غو لو ت
» مهدویت و انتظار
» عجیب ترین آدم .....
» برو بچه های ارزشی
» جامع ترین وبلاگ خبری
» Sea of Love
» گمنام
» فقط خدا
» مذهب عشق
» اس ام اس خنده دار . اس ام اس روز
» خـــــستــــــــــــه امـــــــــــــــــ
»
» مناجات با عشق
»
» از یک انسان
» ثانیه ها...
» موهیول
» دیدبان اینترنتی
» فقط من برای تو
» یادداشتهای روزانه رضا سروری
» مطالب جالب
» عشقی
» نوجوونی از خودتون
» شهد
» ME&YOU
» به تو می اندیشم ...
»
»
»
» ...افسانه نیست
» عا شقان وهواداران استقلال
» به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
» تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!!
»
» پری دریایی
» رد پای...
» به دلتنگی هام دست نزن
» چه زود دیر میشه
» جیگر نامه
» امیدزهرا omidezahra
» صبح دیگری در راه است ....
» * امام مبین *
» جوانان بیجار
» صدفم همیشه با من بمان
» سکوت شبانه
»
» سه ثانیه سکوت
»
» **قافله نت**
» جوک و خنده
» وباگی خالی از خنده
» دهاتی
» دکتر علی حاجی ستوده
» مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان
» محبت و عشق
» یه سایت با حال
»
» قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
»
»
» کشکول
» سیب گلاب
»
» fazestan
» آرمش در هیاهو
» حقیقت سبز
» عسل....
»
» حاج آقا مسئلةٌ
» بسیج مظهر وحدت ملی
» فریاد بی صدا
» هر چی بخوای
»
» عاشقانه
» حزب الله هم الغالبون
» سحر
» من وتنهاییهام
»
» JUST
» به نام خدایی که در این نزدیکیست
» مدیا پلیر
» آشنای غریب
» جوادقدرتی..خوش آمدید..javadghodrati..بفرماییدچایی..نظریادت نره..
» جاذبه
» یه دختر تنها
» از ایلجیما خوشگل تر؟؟؟
» هر روز به روزیم
» تنهایی من
» دیار غم
»
» کر مـــــا نـــــــــــــــــــشاه دو
» فقط به عشق تو سمیرا من این دنیا را دوست دارم
»
» آخرین منجی
» خانه اطلاعات
» مریم جون !
» کلبه تنهایی
» دکتر علی حاجی ستوده
» ***تبلیغات اگاهی است *****
» RezaPishro
» تکنیک های تست زنی ، جزوات کنکور ، سوالات دبیرستان و پیش دانشگاهی
» آســــــمــونـــی بــاش
» حدائق ذات بهجة
» غلط غولوت
»
» باران
» ....ازاد....
»
» چرند و پرند
» ایــ عزیـــــز ـــــــران
» سوارکاری
»
» دنیای واقعی
»
» تبلیغ ِآگهی
» فروشگاه لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیتهای الکترونیکی
» کتاب، مهندسی، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، لغتنامه، شعر، داستان
» فروشگاه نرم افزارهای سیستم عامل، طراحی گراف
» فروشگاه فیلم، کارتون، بازیهای هیجانی، تی شرت
» فروشگاه استثنایی
» مرغ باغ ملکوتم
» موقتاً بدون نام
» برگی از دفتر زندگی
»
»
»
» سوز و گداز
»
»
» موج آزاد اندیشی اسلامی
»
» عاشق تنها
»
»
» تا ریشه هست، جوانه باید زد...
»
»
» تفریحات مجازی (همه چی)
» شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
»
» ..:: نـو ر و ز::..
»
»
»
»
»
»
»
»
»
» کتاب خور کوچک
» ESPERANCE2
» کالای بیستِ بیست در فروشگاه بیست وای بیست
» فروشگاه متفاوت
» MANIFESTER
» آخرین آهنگها Last Music
» یه آسمان ستاره
» عکس های توپ گلها همه آفتاب گردانند
» پرسش مهر . ...... چگونه خدمتگذار خوبی باشیم
» دهکده مجازی مشاوره و روان شناسی خانواده
» کانون هواداران پارک ساعی
» مدرسه راهنمایی شهید محمود آهنی امینه (توحید سابق)
» سرافراز
» فرزاد ملوس و پرنیاجون
» درباره ی رپ و دوست شدن با شما
» خونه ی دل
» دانلود سوالات کنکور دکتری
 
کل بازدید : 254075
بازدید امروز :80
بازدید دیروز : 11
تعداد کل پست ها : 172
» پیام‌رسان
» نقشه سایت
» اوقات شرعی

  RSS 2.0  

مرجع قالبها و ابزارهای مذهبی

By Ashoora.ir & Blog Skin